دائرةالمعارف شهر تبريز |
امير عليزادگان
تاريخچه تئاتر در تبريز
زمينه
گسترش و نفوذ سياستهاي استعماري دولتهاي تازه بهقدرت رسيدة اروپا،
توسعهطلبي تزارهاي روسيه درشمال ايران به صورت مسابقهاي خطرناك برايدستيابي
هرچه سريعتر به آبهاي گرم هند درآمده بود.جنگهائي كه توسط استعمارگران
اروپائي و همچنينروسية تزاري افروخته شده بود، منجر به جدائيبخشهائي از
ايران گرديد. بخشهاي جدا شده پيش ازبروز جنگهاي ايران و روس جزئي از
سرزمين ايران بهشمار ميآمد، پس از شكستهاي نظامي سنگين قشونايران كه به
دستياري و نقشة مشترك انگليس و ديگركشورهاي خارجي حاصل شد. دو معاهدة
گلستان -منعقده در گلستان قرهباغ، و تركمانچاي - منعقده درتركمانچاي
آذربايجان ايران - توسط امپراطوريهايبزرگ بر دولت وقت و ملت ايران، به
ويژه مردمآذربايجان تحميل گرديد كه به موجب اولين معاهده،بخش بزرگي از
سرزمين قفقاز به روسيه ملحق شد وبراساس دومين معاهده مرز فعلي ايران و
شوروريتعيين گشت، اما نتايج اين دو عهدنامه نتوانست عاملجدائي مردمان دو
سوي رود ارس باشد. مردمان ساكنهر دو آذربايجان و گرجستان و ارمنستان عليرغمبرخوردهاي
تحريكآميزي كه با هم در طول سالهاهمجواري داشتهاند، همواره تاريخ مشترك
ديرينة خودرا دارند. آذربايجانيان، ارامنه و گرجيان ريشههايمشتركي در زمينة
مسائل عاطفي، خانوادگي، فرهنگي وقومي يكديگر داشتند كه جدائي سياسي
بهيچوجهقدرت خشكاندن اين ريشهها را ندارد. هنوز پيرمردان وپيرزنان
آذربايجاني به ياد دارند كه به علت ناامني راهخراسان و قتل و غارت
مسافران، همه ساله از راه باكو،زوار را به زيارت ميفرستادند. مدارس به
شيوةاروپائي در گرجستان، باكو، تفليس و ايروان هموارهمركز علمي و فرهنگي
بودند كه آذربايجانيان ايرانفرزندان خود را روانة آن ديار ميكردند. و چه
بسياربودند كساني كه هنگام بازگشت به وطن همراه با افكارنو و مترقي باز ميگشتند.
بيشتر شهرهاي نفتخيز وصنعتي قفقاز پناهگاه مردمي بود كه زير فشار وبيكاري و
تنگدستي بودند و ايرانيان آذربايجاني كهستم دولت مركزي را پس از مرزبندي
جديد احساسكردند، بيش از پيش به قفقاز و كار در معادن وكارخانهها و تأسيسات
صنعتي آنجا رغبت نشان دادند.وضع نابسامان دولت قاجار در مركز، عدم امنيت
منطقه،ظلم و ستم بيحد حكام در ولايات و به ويژه ستممضاعفي كه مردم
آذربايجان به يمن وليعهد متحملميشد، به صورتي روزافزون بيكاري، تنگدستي،
ودربدري روستائيان و طبقات خردهپاي تهيدست شهريرا آشكار ميكرد. و اين
گروهها نيز آخرين چاره را برايزنده ماندن در مهاجرت به آن سوي ارس و يا
به قولي دروطن دومشان ميدانستند. ناگفته پيداست اين افراد كهدائم در رفت
و آمد بين ايران و ماوراي قفقاز بودند،جريان ژرف و عظيمي از مبادلة فرهنگي
و فكري را باخود و به دنبال خود پديد ميآوردند. بخصوص اگرتوجه داشته باشيم
كه روسيه خود در جريان فرهنگپذيري از اروپا بود. آذربايجان روسيه، ارمنستان
وگرجستان نيز از چنين تأثيري به دور نمانده و پديدههايتازة آنرا در مظاهر
مختلف زندگي مردمان خود نمايانميكرد و طبيعي است كه به مهاجران و
مسافران نيزمنتقل ميشده است. و مهمتر از اين مسافراني كه پس ازاندوختن
پول، آهنگ يار و ديار ميكردند، همه دربازگشت حاملان فرهنگ نوين و جديدي
بودند كه درآنسو، ديده، شناخته و يا بدان خو كرده بودند. و اينهاهمه زمينه
را براي پذيرش و درك ضرورتهاي بنياديو تغيير و تحولات اجتماعي در
آذربايجان ايران آمادهميساخت تا ارتباطات غني فرهنگي، هنري و فكريپديدار
شود و نيز زمينه را براي انديشمندان كه پا بهميدان آموزش مردمان تشنه به
آگاهي نهاده بودند آمادهسازد. با توجه به آمد و شدهاي مسافران در قبل
ازمشروطيت ايران و بعد از آن ميتوان ذكر كرد كه علاوهبر حركات و جريانهايفكري
كه به دليل انتقالات عاديگروههاي بزرگي از مردم انجام ميگرفت.
نويسندگان وبه ويژه قلمزنان مطبوعات نقش چشمگيري در انتقالفرهنگ جديد و
از آن رهگذر ضرورتهاي اجتماعي وبيداري و آگاهي مردم ايفا كردند و اين نقش
بدون درنظر گرفتن ستم ملي و مسائل ناشي از آن نظير زبان وبرخورد مليتها
چندان برجسته نخواهد بود. آذربايجانوليعهدنشين از اوان سلطنت قاجار مورد
توجهسياستمداران و روشنفكران و مدافعين مردم اين دياربوده است. اين منطقه
در داد و ستد و مبادلات فرهنگيو سياسي و اخذ آگاهي، به علت موقعيت خاصجغرافيائي،
قومي و تاريخي خود، نسبت به ديگر نقاطايران امكانات بيشتري داشته است.(1)
جنبش مشروطين ايران و قيام و مقاومت دليرانة تبريزاوج اين حركت است،
و حتي حركت روشنفكران ساكن آنسوي ارس به آذربايجان جنوبي، چه در اوج
نهضتمشروطيت و چه بعد از آن تأثير بسيار در پديدآوردنزمينة مناسب براي
تحولي فرهنگي بود. نشريات،كتابها، شبنامهها، گروههاي فرهنگي، اشعار، مقالات،سياسي،
تبليغي و تهييجي، اشاعة فرهنگ جديد و ياريرساندن به مردم آذربايجان جنوبي
بخصوص تبريزجرياني فرهنگي را به وجود ميآورد. نمونههاي بارز آنرا در
روزنامههاي معروف آن زمان از جملهملانصرالدين و اعلاميههاي فرقة
اجتماعيون عاميون وگسيل گروههاي فرهنگي، موسيقي و تئاتر، جهت اجرايبرنامههاي
متنوع و معرفي آثار نويسندگان روسي واروپا به ايرانيان مخصوصاً آذربايجانيان
ميتوان يافت.
ظهـور
در يك بررسي كلي اين مسأله به وضوح روشنميشود كه ريشة فعاليتهاي
تئاتر تبريز بيرون و درخارج از كشور قرار داشت و نزديكي فرهنگي و قومي
وهمجواري آذربايجان ايران با آن طرف رود ارس زمينه رابراي ظهور تئاتر
تبريز مساعد ميكرد كه هنرمندانتئاتر آذربايجان شمالي نمايشنامههائي در اين
سويارس اجرا كنند. يادداشتي كه در زير ميآيد حكايت ازاجراي نمايشنامة
اتللو نوشتة ويليام شكسپير در تبريزميكند. بديهي است اين اجرا و اجراهاي
ديگر ميتواندمعلول عوامل سياسي، تاريخي و فرهنگي دوران قبل ازمشروطيت در
ايران باشد كه بدون شناخت آن عواملنميتوان علت اجراي اين نمايشنامه را
در تبريز جديگرفت.
در يادداشت ارائه شده همچنين ديده ميشود كه يككمدي نيز همراه
نمايشنامة اتللو به زبان تركيآذربايجاني اجرا شده است. اما نامي از كمدي
دريادداشت ديده نميشود. قسمتي از يادداشت مزبور را باعنوان «كاغذ از تبريز»
نقل ميكنيم تا به تجزيه وتحليل آن بپردازيم.
«جماعت ارامنه چند سال است در زير ساية مرحمتاعليحضرت اقدس همايون
شاهنشاه ايران و از توجهاتبلند حضرت مستطاب اشرف امجد ارفع والا وليعهدصاحب
اختيار مملكت آذربايجان در حياط مكتب ملتيارامنه، توي قلعه سالن مخصوصي
درست كرده و هرسال دو سه بار در آنجا اسباب تياتر فراهم آورده، منابعآن
را به مخارج مكتب مذكور ميرسانند. امسال نيزمسيو صفرازيان نامي از ملت
ارامنه و در عمل تياترداراي مهارت تمام است با زن خود و ديگر عملجات
ازمملكت روس وارد تبريز شده شب ششم ماه ربيعالاوليمجلس تياتري در نهايت
خوبي فراهم آورده. دراماوتيللو شكسپير را كه از درامهاي مشهور است و يككوميدي
با مزه نيز به لغت تركي داده شد كه زياده برآنچه تصور است موجب انبساط
خاطر حضار با احترامگرديد. شب تياتر بندگان حضرت مستطاب اجل اكرمآقاي امير
نظام مدظلهالعالي كه پيوسته همت بلندشانمستحضر به ترقي تمدن و معارف و
سيويلزاسيون(2)مملكت است با بسياري از بزرگان و خوانين معظمهولايت تشريففرماي
تياتر شده از فراهم آوردن مجلستياتر اظهار خوشنودي و مباشرين تياتر را مورد
نوازشداشته مبلغ هفتاد تومان به رسم انعام به مكتب مذكور ودو طاقه شال
نيز به مسيو صفرازيان و زنش و يك طاقهشال هم به مباشر تياتر مرحمت
فرمودند.
باري مسيو صفرازيان خيال دارد كه دو سه بازي ديگردر تياتر مذكور به
موقع تماشا بگذارد و در پي فراهمآوردن اسباب آن است. از قراري كه مذكور
ميداشتگفتگوي مجالس بازي، خواه درام و خواه كوميدي بهلغت تركي كه
زبان مادرزاد اهالي آذربايجان است خواهدبود كه تمامي حضار محترم را از
موضوع و محمولمطلب آگاهي حاصل باشد.»(3)
امضاي نويسنده نامه - يكي از بندگان خدا
تاريخ 23 ربيعالاخر 1306 برابر 26 دسامبر 1888ميلادي
در تجزيه و تحليل اين يادداشت مطالب زير قابل تأملو تعمق است:
1ـ يادداشت تعيين ميكند قبل از اجراي نمايشنامةاتللو در سال 1888
ميلادي نمايشنامههاي ديگري نيزتوسط ارامنه در تبريز اجرا ميشده است كه
ما از كم وكيف اجراي آنها بياطلاع هستيم ولي از محتواييادداشت معلوم ميشود
كه قبل از 1888 م تئاتر توسطارامنه در تبريز وجود داشته و همين پشتوانة
فرهنگي وهنري سبب شده است كه نمايشنامهاي چون اتللو درتبريز اجرا شود.
2ـ يادداشت فوق مورد ديگري را نيز بر ما معلومميكند. و آن اينكه در
سالن «قلعه»(4) امكان اجراينمايشنامههاي سنگين با تعداد زياد بازيگران
وجودداشته است كه نمايشنامة اتللو در آن سالن اجرا ميشود.
3ـ اجراي نمايشنامة اتللو توسط مسيو صفرازيان درتبريز بدون بازيگر زن و
بازي زنان به هيچ وجه امكاننداشت. اين اجرا و ديگر آثاري كه توسط
هنرمندانقفقازي در شهر تبريز اجرا ميشده است، اين مهم راروشهن ميسازد كه
هنرمندان زن عليه سنن اجتماعي آندوره كه پذيرش به صحنه رفتن آنان را
نداشتند،شجاعت نشان داده و عليه برخي تصورات و تفكراتايستا به مبارزه
برخاسته است. البته ناگفته نبايدگذاشت كه نقش زنان را در اين دوره و
دورههاي بعد،عمدتاً بازيگران و هنرمندان ارامنه ايفا مينمودهاند.
4ـ بدون شك هنرمندان تئاتري كه از قفقاز واردتبريز ميشدند، آگاهي دستاندركاران
محلي وعلاقمندان به تئاتر را از نظر محتوا و تكنيك به صحنهبردن نمايش بالا
ميبردند، به طوريكه تئاتر روسيه ازتئاتر اروپائي تأثير پذيرفت و آن تأثير
به تئاتر تفليسانتقال يافت، همانگونه نيز تئاتر تبريز از تئاتر تفليسمتأثر
گرديد.
5ـ در قسمتي از يادداشت آمده است «... امسال نيزمسيو صفرازيان نامي از
ملت ارامنه و در عمل تياترداراي مهارت تمام است... از مملكت روس وارد
تبريزشده... درام اوتللو... به لغت ارمني... و در ختام درام،كوميدي بسيار
با مزه به لغت تركي داده شد...» اجراينمايشنامة كمدي به زبان تركي
بيانگر آن است كهبازيگران به زبان تركي آشنائي داشتهاند و منظور ازكلمة
روس همان نواحي ارمنستان و قفقاز است كهبازيگران به زبان تركي كه همانا
تركي آذري استآشنائي كامل داشتهاند.
دومين سند تاريخ تئاتر تبريز يك كتابچة بيستصفحهاي تحت عنوان «به
مناسبت جشن چهلمين سالنمايش در تبريز» است كه از طرف هيئت هنرپيشگاندرام
و اپرت فردوسي تبريز در مهرماه سال 1321شمسي برابر با سال 1942 ميلادي به
چاپ رسيده است.محتواي كتابچه فوق شامل شرح حال بازيگران ودستاندركاران
درام و اپرت فردوسي است. سند اول(كاغذ از تبريز) اجراي نمايشنامة اتللو را
سال 1888ميلادي ذكر ميكند، سند دوم كه به مناسبت جشنچهلمين سال نمايش
در تبريز به چاپ رسيده سال 1942ميلادي را قيد ميكند. اگر چنانچه از تاريخ
ذكر شده درسند دوم چهل سال به عقب برگرديم سال 1902 ميلاديرا داريم كه
ميتوان آنرا آغاز فعاليتهاي نمايشي درتبريز دانست. با مقايسة دو سند، شاهد
چهارده سالخلاء در تئاتر تبريز هستيم، گرچه اسناد و مداركموثقي از چگونگي
فعاليتهاي نمايشي چهارده سالهيعني از سال 1888 تا 1902 ميلادي در دست
نداريم امابا توجه به فعاليتهاي هنري ارامنه و نمايشنامههائيكهاز آن سوي
ارس وارد تبريز ميشد، تئاتر در اين مدترونقي داشته است. همچنين جعفر اخگري
در مقالهايمينويسد: «نخستين تئاتر حرفهاي در آذربايجانجنوبي در سال 1909
ميلادي ايجاد شد. در تبريز درسالن تابستاني باغ ملي(5) به افتخار ستارخان و
مبارزةمجاهدان مشروطه نمايش داده شد.»(6)
مقالة جعفراوف اين مساله را روشن ميكند كه تئاترحرفهاي تبريز در سال
1909 ميلادي شكل گرفته است.پيداست قبل از اين تاريخ نيز فعاليتهايي در
تبريز وجودداشته كه حرفهاي نبوده و هنرمندان محلي به صورتغيرحرفهاي تحت
تأثير اجراهاي آذربايجان شمالي وعثماني، نمايشهائي به صحنه ميبردند.
در سال 1291 شمسي شاهد گردآمدن چند نفر از افرادبا ذوق و روشنفكر هستيم؛
اين افراد در همين سال بهجهت ضرورتهاي اجتماعي يك هيئت آكتورال(7) بنام«خيريه»
را تأسيس ميكنند. لازم به يادآوري است افراداين «آكتورال» قبلاً نيز در
زمينه تئاتر تجربياتي كسبنموده بودند، حتي قبل از اينكه آكتورال خيريه
راتشكيل دهند و در چندين اجراي هنرمندان قفقازي درتبريز شركت كرده بودند.
آكتورال خيريه اولين گروهياست كه رسماً با گردهمائي هنرمندان و روشنفكرانمحلي
تشكيل و آغاز به فعاليت ميكند. مؤسسينآكتورال خيريه عبارتند از:
1- حاجي خان چلبي
2- مهدي شفيعزاده
3- ابوالفضل مؤيدزاده
4- اسماعيل وكيلي
5- وهابزاده
6- عظيمزاده
پس از تشكيل آكتورال خيريه نمايشنامهها به طورمرتب از سوي اين
هنرمندان در محل سينما «سولي» ياصحنة تابستاني خيريه به معرض تماشا گذاشتهميشود.
بعد از تشكيل خيريه، آكتورال تبريز بوجود ميآيد.اين گروه در سال 1296
شمسي تشكيل ميشوند.آكتورال تبريز تحت نظارت و سرپرستي رضاقليزادهمعروفه
به «شرقلي» فعاليت ميكرد. در خلال سالهائيكهآكتورال تبريز به فعاليت
مشغول بود آكتورال ديگرينيز از ارامنه تبريز به سرپرستي و نظارت مسيومگرديچ
طاشچيان و با همكاري ساير ارامنه از جملههمسر وي تأسيس ميشود. اغلب دو
گروه با يكديگرهمكاري صميمانه و نزديك داشتهاند و مشكلات زمانةخود را به
ياري يكديگر حل ميكردند. در ادامه فعاليتگروههاي تئاتري تبريز تا پايان
سال 1299 شمسي ازاعلان(8)هائيكه به عنوان آگهي در روزنامههاي آندورهبه
چاپ رسيدهاند. كمك ميگيريم تا مطالبمان سيرمنطقي خود را حفظ نموده و
نگارش تاريخچة تئاترتبريز مبتني بر اسناد باشد. اين اعلانها و همچنينمطالب
ديگر تئاتري كه در روزنامههاي آندوره به چاپرسيدهاند همگي در بررسي
تاريخچة تئاتر تبريز كمكفراواني ميكنند.
با مراجعه به روزنامة تجدد ارگان حزب دموكراتآذربايجان، شمارة 45
تاريخ پنجشنبه 16 ذيحجةالحرام1335 مطابق با چهارم اكتبر 1917 ميلادي اين
خبر بهچشم ميخورد: «به منفعت حريقزدگان ارومي درصحنة آراميان به اشتراك
آرتيستهاي مسلمين تفليسنمايش كاوه آهنگر به موقع تماشا گذاشته خواهد
شد.ارباب همت را به اشتراك اين نمايش تشويقمينمائيم».
اعلان بالا سند ديگريست كه نشان ميدهد، گروههايتئاتري آذريايجان شمالي،
چه قبل از مشروطيت و چهبعد از اعلام آن، همزمان با فعاليت سوسيال
دمكراتهايقفقازي، فعاليت تئاتري خود را در تبريز گسترشدادهاند.
دومين خبر از روزنامة تجدد بدين شرح چاپ شدهاست:(9)
«تياطر آراميان 5 شنبه 12 دكابر 1917 مصادف با 19ربيعالاول 1336 تشكيل
شد. نمايش به منفعت فقرايمسلمين شهر تبريز بود».
خبر پائين از همكاري يكي از كارگردانان قفقازي بادستاندكاران تئاتر
تبريز حكايت ميكند.(10)
«شب جمعه 26 شوالالكرم كه در صحنه جمعيتخيريه كه به تازگي براي
رفع نواقص اوپرا سقفشپوشيده شده است بهترين نمايشهاي عاشقانه تاريخي
وادبي عالم از طرف آقتورهاي دراماتيك خيريه در تحترژيسوري، رژيسور نامي
قفقاز جناب صدقي روح اللهآرتيست اوپراي مشهور ليلي و مجنون به موقع
تماشاگذاشته خواهد شد.»
روزنامة تبريز بعد از سه روز در ارتباط با اجرايفوقاعلاني ديگر بدين
مضمون چاپ كرده است:
«ليلي و مجنون در شش پرده از شاعر شهيد تركفضولي كه موسيقي آن از
عزيز حاجي بيكوف است شبجمعه 26 شوال در صحنة خيريه از طرف هيئتآقتورهاي
خيريه در تحت رژيسوري جناب صدقيروحالله(11) به موقع تماشا گذاشته خواهد
شد.»(12)
با نقل پنجمين اعلان تئاتر از روزنامة تجدد پيبوجود گروه ديگري بنام
«هيئت نشر صنايع»ميبريم:(13)
«... نمايش شب شنبه 10 ذيحجه 1337 در صحنةآراميان بهترين نمايشهاي
ادبي عالم اوپراي مشهورعاشقانه اصلي و كرم به منفعت مدرسه جديدالتأسيساناثيه
در محله كوچه باغ. اولين دفعهايست كه در شهرتبريز اين اوپراي عالي در شش
پرده و چهار مجلس كهموسيقي آن از عزيزبيك حاجيبيك اوف ميباشد-
بانيكوترين و جاذبترين نغمات و الحاق موسيقي بالباسهاي مخصوص شيك و قشنگ
از طرف آقتورهاينشر صنايع به موقع تماشا گذاشته ميشود بيشتر ز چهلنفر
اشتراك خواهند كرد.»
در ادامه فعاليتهاي تئاتر تبريز بايد از آكتورالي بنامآذربايجان كه
قبلاً با نام تبريز فعاليت ميكرد نام برد. درسال 1297 و اوايل 1298 شمسي
آكتورال تبريز بهسرپرستي رضا قليزاده تغيير نام داده و با نام«آذربايجان»
و با همكاري بيوك خان نخجواني بهاجراي نمايشنامهها ميپردازد. اعلان زير
يكي ازنمايشنامههاي اجرا شده از سوي اين گروه را اعلامميكنند:(14)
«شب جمعه 18 ربيعالاول 1338 از سوي دستهآرتيستهاي دراماتيك آذربايجان
بنابه تقاضاي جمعياز معاريف شهر به منفعت روزنامه تجدد در صحنهآراميان
نمايشنامه «مكافات يا خود سزاي عمل» فاجعهدر چهار پرده از رضا قليزاده»
اگر مجدداً اعلاهاي درج شده در روزنامة تجدد رامرور كنيم عناوين زير جلبنظر
ميكنند:
«نمايش به منفعت حريقزدگان»، «نمايش به منفعتروزنامة تجدد» يا «نمايش
به منفعت فقراي مسلمين» و«به منفعت مدرسة جديدالتأسيس اناثيه».
عناوين نقل شده از آگهيها اين مهم را براي ما روشنميسازد كه فعالان
تئاتري با جامعه در ارتباط بوده ودرآمد تئاترها در همان راه نيز خرج ميشده
است.
گزارش ديگري از روزنامة تجدد را نقل ميكنيم كهخبر از جمعيت
جديدالتأسيس به نام «نشر معارف»ميكند. جمعيت مذكور به سرپرستي شخصي به
نامعبداللهزاده اداره ميشد. همان روزنامه از اجراينمايشنامه «وطن» كه
توسط گروه نشر معارف به رويصحنه آمده، يك «تحليل و تشريح سطحي» به چاپرسانده
كه به ذكر قسمتي از آن ميپردازيم:
«شب جمعه جمعيت جديدالتأسيس نشر معارف يكنمايش قابل اعتناء و تقديري
داد. صنعتكاران جمعيتمذكوره فاجعه وطن را به موقع تماشا گذاشتند. اين
اثراز آن شاعر شهيد عثماني «نامق كمالبيك» ميباشد.براي جلب قارئين محترم
به قسمت ادبية تماشاي شبجمعه ميرويم به يك تحليل و تشريح سطحي
اثرمذكور پرداخته بدينوسيله زحماتي را كه براي تمثيلاثر مذكور صنعتكاران
جوان نشر معارف به خود دادهاندتا مشكور نگذاريم...»(15)
در بررسي تاريخ تئاتر تبريز در روزنامه تبريز بهاعلان ديگري برخورديم
كه حمايت از وجود گروهيديگر با نام «اميد ترقي» ميكند. اعلان در شمارة
89مورخه سهشنبه يكم ربيعالاول 1338 مطابق دوم قوس1298 به شرح زير چاپ
شده است:
«شب جمعه از طرف هيئت اميد ترقي در صحنةآراميان اولين دفعه در اين
فصل به موقع تماشا گذاشتهخواهد شد، تراژدي پرويزبيگ - يا خود - فداكار حريتدر
چهار پرده و با يك پردة مضحكه پرخنده. قيمتبليط خيلي مناسب است، لوژ از
6 تومان الي 2 تومانپائينتر از 20 قران الي 4 قران، مدير مسئول ح.محمدزاده،
رژيسور علي عليزاده.»
مهمترين مسألهاي كه در اعلانفوق به چشم ميخوردبهاي بليط است كه
شصت ريال فروخته ميشد؛ با توجهبه زمان فروش و بهاي بليط علاقه مردم و
با ارزش بودنتئاتر در آن دوره بر ما معلوم ميگردد. لازم به تذكر استهزينههاي
تئاتر از ابتدا در تبريز به وسيله گردانندگانآكتورالها و از محل فروش بليط،
كه اكثراً بليطهايگرانقيمت، به وسيلة فرهنگ دوستان آذربايجانيخريداري
ميشد، تامين ميگرديد و تنها دورهايكهتئاتر دولتي شد و بودجه مخصوص به خود
را داشت وبازيگران آن حقوقبگير دولت بودهاند، سالهاي 1324 تا1325 شمسي
بوده است. روزنامة تجدد در شمارة 179اعلاني به مضمون زير درج كرده كه
باز از فعاليت ارامنةتبريز در تئاتر خبر ميدهد:
«شب جمعه 6 حمل مطابق 5 رجبالمرجب 1338 ازطرف هيئت محترم آكترهاي
ارامنه در تحت اداره ونظارت بارون آواك، ملك ابراهيميانس، شمس
آردانظربيكيانس، سه راك ادانيانس، پيس موسوم به براي شرفدر چهار پرده
اثر الكساندر شروانزاده در صحنة آراميان،به شرف فرقه دمكرات ايران و فرقه
دمكرات ارامنه بهموقوع تماشا گذاشته خواهد شد.»
خبر فوق، اولين خبر دربارة فعاليت ارامنة تبريز درتئاتر نيست. ارامنه
در بوجود آوردن تئاتر در شهر تبريزنقش بسيار مهمي به عهده داشتهاند. لكن
نبود منابعموثق و مدارك كافي ما را از نوشتن فعاليتهاي تئاتريارامنه باز
ميدارد. در ادامة فعاليتهاي ذكر شده در تئاترتبريز با فصل جديدي روبرو ميشويم.
اين فصل بااجراي نمايشنامههائي از سوي كميتة ايالتي حزبدموكرات
آذربايجان كه در رأس آن افراد مبارزي چونشيخ محمد خياباني و تقي رفعت
قرار داشتهاند، آغازميگردد. اين فصل را بدان جهت جديد ميناميم كه يكتشكيلات
سياسي در عرصة مبارزاتي خود به تئاتر نيزنيم نگاهي دارد. حزب دموكرات
آذربايجان در عرصةمبارزاتي خود، شكل فعاليت و همچنين تهييج نمودنمردم را
تنها از طريق روزنامه، اعلاميه و سخنرانيهاكافي نديده، به تئاتر نيز نظري
داشته است. حال فعاليتتئاتري حزب دموكرات آذربايجان را عيناً از روزنامهتجدد،
ارگان خود حزب، نقل ميكنيم:
«شب 14 ماه كه مصادف با روز افتتاح دارالشوريملي بود، تجدد، مجمع فرقه
دموكرات ايران، آذربايجان،آن مركز اجتماع آزادي و حاكميت ملت، قبل از همهپانزدهمين
جشن افتتاح پارلمان را تجديد كرده وآئينبندي با شكوهي به عمل آورد. پس
از آن نسيملطيف و روحافزاي حريت در سرتاسر شهر به اهتزازدرآمده احساسات
اهالي را، كه در تحت فشار ظالمانةمكرمالملكها و جلال لشگرها افسرده شده
بود، مجدداًبيدار ساخته به چراغاني بازار ودكاكين قيام و جشناستقرار مشروطيت
را برپا داشتند.»
در ادامة مطلب در صفحة دوم همان روزنامهميخوانيم:
«... يك اثر تجدد در عالم تئاتر(16) در شب چهاردهمماه جاري دمكراتهاي
تبريز در عالم تئاتر اولين قدمتجددخواهانه را پيش گذاشته، در اين اولين
دفعه، يكموفقيت شايان قيد و تذكار و يك كاميابي قابل تقدير وتقديس را نائل
گرديدند. در شب مذكور يك اثر جديد،يك پيس تازه، از طرف آكتور و آكتريسهاي
قابل، بايك حديث و اهتمام كافي به منفعت جريده تجدد بهصحنة تماشا گذاشته
شد در حالتي كه عموميتماشاگران، منحصراً از افراد فرقة دموكرات و تشكيلاتتبريز
بودند، در يك محوطة خصوصي و يك محيطصميمي اين نمايش صنعتي و تماشاي عبرتآميز
موجدبهترين تجسسات و مولد عاليترين تأثرات واقع شد.اين حادثه كه هم حائز
يك جنبة صنعتي و ادبي و همداراي يك جهت اجتماعي و مفكور وي بود، در صحنهمخصوص
جمعيت محترمه «خيريه» به وقوع آمد وگذران يافت. سالون خيريه يا افراد
تشكيلات فرقهدمكرات كه در خريدن بليطهاي تئاتر در حوزهها بههمديگر سبقت
جسته در اين زمينه يك نوع حرارت وجديت صادقيانه و شايسته تبريك و تمجيدي
را بهبروز رسانيده بودند.»
نويسندة اين گزارش در پايان مطلب خود مينويسد:
«چنانچه در اول سطرها اشاره به آن كرديم، اين نمايشخصوصيتي داشت و
فقط به افراد فرقة دموكرات تنهامنحصر بود. بنابراين در ميان دو پرده مدير
محترمروزنامة تجدد با بياناتي موافق اين نكته را شرح و بسطدادند و مدير
محترم ما دربارة تئاتر، اين شكل ثالثتبليغات تجددخواهانه اشاره كرد و
نظريات اساسيةفرقه را راجع به كيفيت و شرائط اينگونه نمايشها احرازنمود.
نمايش دمكراتيك شب چهاردهم از هر حيث يكنمايش موفقانه و يك ابتدا و آغازي
بود كه با يككاميابي فوري وصول بر يك موفقيت كاملتر وشاملتري را نويد ميداد(17)...
ادامة فعاليت تئاتري حزب دمكرات آذربايجان را بانقل اعلان ديگر به
پايان ميبريم:
«شب جمعه 3 ثور 1299 شمسي مطابق 3 شعبان1338 هجري در تحت نظارت و
مساعدت فرقه مقدسهدموكرات تبريز از طرف آرتيستهاي مشهور دراماتيكآذربايجان
پيس مشهور «نادرشاه» دراما چهار مجلسيهفت پرده اثر نريمان -نريمانف به
منفعت «روزنامةبرجيس»(18) به موقع تماشا گذاشته خواهد شد. بليطافتخاري
براي آقايان آزادي خواه فرستاده خواهد شد.»اين اعلان آخرين سند ما از فعاليت
دستاندركاران وگروههاي تئاتر تبريز تا پايان سال 1299 شمسي يعنيچند ماه
قبل از كودتاي رضاشاه پهلوي بوده است. بهاين ترتيب تاريخ فعاليت تئاتر
تبريز و گروههاي موجوداز ابتدا تا 1299 شمسي به پايان ميرسد.»
پاورقي:
1ـ بدون شك تأثير و نقش هنزمندان و نمايشنامههاي عثماني رادر آشنا
ساختن هنرمندان تبريز با ادبيات عثماني و اروپائي وهمچنين تكنيك به صحنهبردن
نمايش، نبايد از ياد برد. اما عمدهتأثير را هنرمندان آذربايجان شمالي در
تئاتر تبريز گذاشتند و آنبه جهت همزبان بودن مردمان هر دو آذربايجان و آشنا
بودن زباننمايشي در ادبيات نمايشي آذربايجان شمالي براي مردم تبريزبوده
است، 2ـ Civilization = تمدن.
3ـ روزنامة اختر - شمارة 16 سال 15 تاريخ 23 ربيعالاخر1306-26 دسامبر
1888 ميلادي.
4ـ اين سالن كجا، كي و توسط چه كسي و با چه امكاناتي ساختهشده بود
بر ما معلوم نيست، احتمالاً سالن قلعه را در محلةقلعهبيگي كه ارامنه در
آنجا سكونت دارند ساخته بودهاند.
5ـ دربارة سالنهاي تئاتر تبريز در يك فرصت ديگر صحبتخواهيم كرد.
6ـ اين مقاله توسط صمد بهرنگي از تركي آذري به فارسيبرگردان شده است.
نويسندة مقاله جعفر جعفروف از نويسندگانآذربايجان شوروي است كه صمد بهرنگي
به علت فشار سانسورنام جعفر اخگري را برگزيده است.
7ـ اكتورال به مفهوم «جمعيت تئاتري» و «گروه تئاتري» بود.
درباره اين هنرمند كه در روزگار خود از احترام خاصي برخورداربود و بيش
از همه به فن و تكنيك تئاتر آگاهي داشت، يحييآرينپور در كتاب «از صبا تا
نيما» چنين مينويسد:
«از هنرمندان آذربايجان كه در راه پيشرفت فن نمايش وشناساندن آن به
ايرانيان رنج فراوان بردند و به سختي و بيچارگيمردند بايد بخصوص از چند نفر
نام برد كه نخستين آنها كارگردانو بازيگر معروف «مگرديچ طاشچيان» بود كه
از روسيه به ايرانآمد و سالها نمايشنامههاي معروفي مانند «اتللو» اثر
شكسپير«كورادو» اثر «كابريل واتريو» در راه تئاتر درام در پنج پردهاقتباس از
رومان فرانسوا كوپه، كدام يك از دو؟ تراژدي زندگانيشواليههاي نورمان
تأليف دوخ بانكو، هزار و يك مكر زناناقتباس از داستانهاي هزار و يكشب،
مترجم زبان انگليس كمديدر يك پرده، افسانه در يك تابلو و چند نمايشنامه
ديگر را بهزبان ارمني و هم ترجمه آنها را به زبان آذربايجاني به معرضنمايش
گذاشت.» لازم به يادآوري است نمايشنامههاي خارجياجراء شده در زمان
فعاليت طاشچيان بوسيله يحيي آرينپور كهخود فعاليت تئاتري در تبريز داشت،
ترجمه ميشد. آفيشي دراسناد و مدارك مرحوم محمدعلي رشدي به اين مضمون
يافتشد: «كدام يك از دو؟ فاجعه تاريخي از وقايع محمد سلطانصلاحالدين
ايوبي - در دو پرده - ترجمة آرينپور - مدير مسئول- ي - آرينپور. رژيسور. م،
طاشچيان. شب جمعه 21 مرداد ماه1311 از طرف آرتيست، رژيسور، مشهور و نامي م،
طاشچيانكهپس از چهار سال به شهر تبريز مراجعت كرده است با اشتراكمادام
طاشچيان - و آر آهارونيان.»
8- هرجا كلمة اعلان ديده ميشود منظور «آگهي تئاتر» است كهدر روزنامههاي
آندوره به عنوان تبليغ جهت ديدن تئاتر چاپميشد.
9- روزنامة تجدد شمارة 62-18 ربيعالاول 1336 - 20 دكابر1917 ميلادي.
10روزنامة تجدد شماره 137 - سرطان
1298- 24شوال.1337
11- در همان روزنامه به اعلان ديگري برخورديم از كار اينكارگردان.
بدين شرح: «شب جمعه 11 ذيقعده تئاتر «جهالت ياخود هاتفدن برندا» با يك
پرده مضحكه پرخنده از طرف
آكتورهاي دراماتيك خيريه در تحت رژيسور نامي قفقازآرتيست صدقي روح الله
در صحنه خيريه براي تسقيف صحنه بهموقع تماشا گذاشته خواهد شد.»
12- روزنامة تبريز شماره 45 نمرة مسلسل 204 يكشنبه 21شوالالكرم 1337
مطابق 28 سرطان 1298.
13- روزنامه تجدد شماره 147 سفيله 1298- 30 ذيقعدة1337 - 27 اوت 1919
ميلادي.
14- روزنامة تجدد شمارة 165 - قوس 1298 - 9 ربيعالاول1337 - 3 دسامبر
1919 ميلادي.
15- روزنامة تجدد شماره 166 - 18 قوس 1298 - 17ربيعالاول 1338 -11دسامبر 1919 ميلادي.
16ـ نمايشنامة اجرا شده اپرت «يالاننان ائولنمك» يا «ازدواجدروغي» بود.
17ـ روزنامة تجدد شمارة 178 چهارشنبه 20 حوت 1298 - 11مارس 1920 ميلادي.
18ـ مجلة برجيس در تبريز منتشر ميشد. مدير مسئول و مؤسسآن مصورالسلطان،
اسدالله شريف رازي بودند
برگرفته از: شمس تبريز